به عنوان یک طرفدار بزرگ شیمی، دوست دارم دانشآموزان را تشویق کنم که باور کنند این شیمی نیروی عظیمی برای خیر در آینده خواهد بود و راهحلهایی را برای مشکلاتی مانند انرژی پایدار، بیماریهای صعبالعلاج فعلی و مواد جدید به ما ارائه میدهد. و امیدوارم در این مورد درست گفته باشم. اما گریزی از این واقعیت نیست که شیمی گذشته ای تاریک، کثیف و خطرناک دارد. در روزهای قبل از سلامت و ایمنی – اوه ما میکی را میگیریم، اما به من اعتماد کنید که واقعاً نمیخواهید بدون آن باشید – مقررات مناسب و آزمایشهای دقیق، شیمیدانها مواد شیمیایی خطرناک را مانند شیرینیها به اطراف پرتاب میکردند. به معنای واقعی کلمه در برخی موارد. آنها طعم و بوی مواد سمی و خطرناک را میدیدند و بدتر از آن، آنها را روی جمعیتی ناآگاه رها میکردند.
پس با در نظر گرفتن این موضوع، سه بد بزرگ گذشته من در شیمی چه کسانی هستند؟
فریتز هابر (1868 – 1934)
شیمیدان آلمانی فریتز هابر جایگاه شماره سه را به دست آورد. از برخی جهات، او کمی شمشیر دو لبه است. او در کنار بدی ها خوب عمل کرد و فرآیند Haber Bosch را برای ساخت آمونیاک اختراع کرد – همراه با کارل بوش. مهم نیست که چه احساسی در مورد کودهای معدنی دارید، باید بپذیریم که بدون آنها نمیتوانیم جمعیت این کشور را تغذیه کنیم، چه برسد به جهان. فقط آنقدر پیف وجود ندارد. برخی از مردم استدلال می کنند که افزایش جمعیت روند تسهیل هابر به خودی خود یک فاجعه بوده است. اما این برای این است که به راحتی فراموش کنیم که، اگر او آن را توسعه نداده بود، احتمالاً برای شکایت از آن اینجا نبودند.
هر چند هابر کاملاً نابغه ای نبود که سوء تفاهم شده باشد. او همچنین به دلیل کارش در مورد استفاده از کلر و سایر گازهای سمی در طول جنگ جهانی اول به عنوان پدر جنگ شیمیایی توصیف شده است. کار او شامل ساخت فیلترهای ماسک گاز بود، اما او همچنین رهبری تیم هایی را برای توسعه گاز کلر مرگبار مورد استفاده در جنگ خندق بر عهده داشت. . او حتی آنجا بود تا بر انتشار آن نظارت کند. او یک آلمانی میهن پرست بود و معتقد بود که کار درستی انجام می دهد و از کشورش در جنگ حمایت می کند. در طول جنگ جهانی دوم، مهارتهای هابر در ابتدا توسط نازیها جستجو شد و به او بودجه ویژهای برای ادامه کارش روی سلاحها پیشنهاد کردند. با این حال هابر یهودی بود، بنابراین به طور مشترک با دانشمندان دیگری که در موقعیتی مشابه بودند، در نهایت در سال 1933 آلمان را ترک کرد.
معروف است، همسر اول هابر به شدت با کار او در مورد جنگ شیمیایی مخالف بود. در واقع، شاید ناتوان از کنار آمدن با این واقعیت که او شخصاً بر استفاده موفقیتآمیز کلر در سال 1915 نظارت کرده بود، با تیراندازی با هفت تیر خود به خودکشی کرد. همان صبح، هابر دوباره برای نظارت بر انتشار گاز علیه روس ها رفت و پسر 13 ساله اش را پشت سر گذاشت.
هابر در سال 1919 جایزه نوبل شیمی را برای کارش در مورد فرآیند هابر دریافت کرد. از این رو داستان از این قرار است، دانشمندان دیگر در مراسم از دادن دست او به نشانه اعتراض به کار او با سلاح های شیمیایی خودداری کردند. یک داستان غم انگیز همه جا.
کارل ویلهلم شیله (1742 – 1786)
البته قبلاً نام Scheele را دیده بودیم. در زندگی کوتاه خود – به لطف عادت بدش در چشیدن و استشمام مواد شیمیایی سمی – اکتشافات شیمیایی زیادی انجام داد، اما برای بسیاری از آنها به رسمیت شناخته نشد، زیرا به نظر می رسید همیشه پس از دیگری منتشر می کرد. به نظر می رسد کسانی که او را به خاطر آنها به یاد می آورند همیشه خطرناک هستند (شاید هیچ کس دیگری این اعتبار را نخواسته است). به عنوان مثال، او سیانید هیدروژن (سم مورد علاقه بسیاری از شروران آگاتا کریستی، فلورید هیدروژن (گاز بسیار سمی که اسید هیدروفلوئوریک فوقالعاده خطرناک را در صورت حل شدن در آب تشکیل میدهد) و سولفید هیدروژن (سمی، بسیار قابل اشتعال و بوی بد تخممرغهای فاسد) را کشف کرد. .
اما مضرترین سهم او در جهان بدون شک Scheele’s Green بود، رنگ سبز زرد بر پایه آرسنیک که برای رنگ آمیزی پارچه ها، رنگ ها، شمع ها، اسباب بازی ها و حتی از همه غم انگیزتر از همه، مواد غذایی در دهه 1800 استفاده می شد. شمردن آن غیرممکن است، اما بیتردید بهطور مستقیم و غیرمستقیم مسئول تعداد زیادی از مرگها در قرن نوزدهم بود. اساساً او یک سم کشنده اختراع کرد که به هزاران خانه در سراسر جهان ختم شد. آیا خوشحال نیستید که این روزها تست ایمنی داریم؟
توماس میجلی (1889-1944)
چه کسی بدتر بود، شیل یا میجلی؟ این تماس سختی است، اما من فکر میکنم میجلی آن را قبول میکند، بهویژه به این دلیل که او میدانست که حداقل برخی از کارهایش چقدر ممکن است آسیبزا باشند.
Midgely مسئول سنتز اولین CFC، فریون است. CFC ها یا کلروفلوئوروکربن ها نه سمی و نه قابل اشتعال هستند، بنابراین بسیار ایمن تر از سایر پیشران ها و مبردهای مورد استفاده در آن زمان در نظر گرفته می شدند. در واقع، او حتی مدال پرکین را در سال 1937 برای کارهایش دریافت کرد. البته این مدتی قبل از پی بردن به عواقب وحشتناک CFCها بود. همانطور که اکنون می دانیم، آنها برای لایه اوزون بسیار مضر بودند، و در سال 1989 دوازده کشور جامعه اروپایی موافقت کردند که تولید آنها را ممنوع کنند، و از آن زمان به تدریج در سراسر جهان حذف شدند.
اگرچه CFC ها یک فاجعه بودند، حداقل می شد از Midgely دفاع کرد، زیرا هیچ راهی برای دانستن اینکه در نهایت چقدر فاجعه آمیز خواهند بود را نداشتند. در مورد دیگر اختراع معروف او چنین نیست. او در حین کار در جنرال موتورز متوجه شد که افزودن تترااتیل سرب یا TEL به بنزین (معروف به بنزین) از ضربه زدن به موتورهای احتراق داخلی جلوگیری می کند، یعنی زمانی که مخلوط هوا/سوخت در زمان نادرست مشتعل می شود. ضربه زدن موتور را بسیار کمتر کارآمد می کند و بنابراین جلوگیری از آن مشکل بزرگی بود. شاید فکر کنید میجلی ممکن است قبول کرده باشد که سرب موجود در بنزین وقتی مجبور شد برای بهبودی از مسمومیت شدید سرب به تعطیلات برود ایده بدی است، اما نه. در واقع به نظر می رسید که او نسبت به همه چیز بسیار بدبین بوده است، و در یک کنفرانس مطبوعاتی در سال 1924 تلفن تلفن را روی دستانش ریخت تا امنیت ظاهری آن را نشان دهد (اینطور نیست، و او مجبور شد پس از آن زمان بیشتری برای بهبودی داشته باشد).
متأسفانه سوزاندن سوخت با TEL موجود در آن، سرب را در هوا پراکنده می کند، جایی که به راحتی توسط تماشاچیان بی گناه استنشاق می شود، و به ویژه برای کودکان مضر است. قرار گرفتن در معرض سرب با ضریب هوشی پایین و رفتارهای ضداجتماعی مرتبط است و اخیراً محققان پیشنهاد کردند که ممنوعیت بنزین سرب در سراسر جهان در اوایل دهه 2000 ممکن است منجر به کاهش نرخ جرم و جنایت شود.
بنابراین برای مسموم کردن آگاهانه مردم در سراسر جهان با سرب، و برداشتن ناخودآگاه تکهای از لایه اوزون، میجلی جایزه من را بهعنوان بزرگترین بد شیمیایی دریافت میکند.
آیا شما شخص دیگری را انتخاب می کنید؟